Lean Six Sigma یک رویکرد مدیریتی متمرکز بر کار تیمی است که با حذف اتلاف منابع و نقص ها ، به دنبال بهبود عملکرد می باشد.
برند ملی - این رویکرد، روش ها و ابزارهای شش سیگما را با فلسفه تولید ناب/ شرکت ناب ترکیب می کند.
شش سیگمای ناب تلاش برای حذف اتلاف منابع فیزیکی، زمان، کار و استعداد و در عین حال تضمین کیفیت در فرآیندهای تولید و سازمانی است.
به زبان ساده، Lean Six Sigma اینطور می آموزد که هرگونه استفاده از منابعی که برای مشتری نهایی ارزش ایجاد نمی کند، اتلاف محسوب می شود و باید حذف گردد.
درک شش سیگمای ناب
شش سیگمای ناب ترکیبی از روش ناب و استراتژی شش سیگما است. روش ناب توسط کمپانی خودروسازی ژاپنی تویوتا در دهه 1940 ایجاد شد.
هدف آن حذف فعالیت های بدون ارزش افزوده از فرآیند تولید بود. از سوی دیگر، شش سیگما در دهه 1980 توسط یک مهندس در شرکت مخابراتی ایالات متحده موتورولا که از مدل کایزن ژاپن الهام گرفته بود، تأسیس شد.
این برند در سال 1993 توسط شرکت، تبدیل به علامت تجاری گردید. روش شش سیگمای ناب به دنبال شناسایی و کاهش عیوب در فرآیند تولید است. همچنین تلاش می کند تا پراکندگی فرآیند تولید را تا حد امکان ساده کند.
Lean Six Sigma در دهه 1990 زمانی که تولیدکنندگان بزرگ آمریکایی تلاش کردند تا با محصولات بهتر ژاپنی رقابت نمایند، ظهور کرد. استراتژی ترکیبی توسط مایکل جورج و رابرت لارنس جونیور در سال 2002 در کتابشان با نام “شش سیگمای ناب: ترکیب شش سیگما با سرعت ناب” معرفی شد.
مفهوم شش سیگمای ناب
مفهوم ناب در مدیریت بر کاهش و حذف هشت نوع ضایعات معروف به DOWNTIME تمرکز دارد، مخففی برای عبارت نقص، تولید بیش از حد، انتظار، استعداد استفاده نشده، حمل و نقل، موجودی، حرکت، و پردازش اضافی. ناب به هر روش، معیار یا ابزاری اطلاق می شود که به شناسایی و حذف ضایعات کمک می کنند.
اصطلاح شش سیگما به ابزارها و تکنیک هایی اطلاق می شود که برای بهبود فرآیندهای تولید مورد استفاده قرار می گیرند. این استراتژی سعی در شناسایی و حذف علل نقص و تغییرات در فرآیندهای کسب و کار و تولید دارد.
فازهای شش سیگمای DMAIC ، در شش سیگمای ناب استفاده می شود. این مخفف برای عبارات تعریف، اندازه گیری، تجزیه و تحلیل، بهبود و کنترل به کار گرفته می شود. این رویکرد به روش پنج مرحلهای مبتنی بر داده برای بهبود، بهینهسازی و تثبیت فرآیندهای تجاری و تولیدی اشاره دارد.
رویکرد شش سیگمای ناب که استراتژی ناب و ابزارها و تکنیک های شش سیگما را با هم ترکیب می کند، فرآیندهایی را که مستعد اتلاف، نقص ها و تغییرات هستند مشخص نموده و سپس این موارد را کاهش می دهد تا از بهبود فرآیندهای عملیاتی شرکت اطمینان حاصل نماید.
تکنیک های شش سیگمای ناب
تکنیک ها و ابزارهای مورد استفاده برای دستیابی به اهداف اساسی استراتژی شش سیگمای ناب عبارتند از:
کانبان: شیوههای مدیریت گردش کار، مانند تجسم کار و محدود کردن کار در جریان فرآیند، که کارایی را به حداکثر میرسانند و بهبود مستمر را ارتقا میدهند.
کایزن: شیوه هایی که کارکنان را درگیر میکند و محیط کاری را ارتقا میدهد. کایزن بر توسعه خود و بهبود مستمر تأکید دارد.
نقشه برداری جریان ارزش: مکان ها را با هدف حذف ضایعات و بهینه سازی مراحل فرآیند تجزیه و تحلیل می کند.
ابزار 5S : روشی برای اطمینان از اینکه محل کار کارآمد، سازنده، ایمن و موفق است.
فازهای شش سیگمای ناب
فازهای DMAIC مربوط به Lean Six Sigma عبارتند از تعریف، اندازه گیری، تجزیه و تحلیل، بهبود و کنترل. این فازها برای شناسایی و بهبود مشکلات فرآیند فعلی که علل ریشه ای ناشناخته ای دارند، استفاده می شوند.
تعريف کردن
در این فاز مشکل را از دیدگاه شرکت، دیدگاه ذینفعان و مشتری تعریف کنید. انتظارات کیفیتی که مشتریان دارند و میزان مشکل را مشخص نمایید.
اندازه گرفتن
فرآیند فعلی و چگونگی کمک آن به مشکل را بررسی نمایید. تعیین کنید که آیا فرآیند می تواند انتظارات کیفی از پیش تعریف شده مشتریان را برآورده کند یا خیر. هر مرحله از فرآیند را با معیارهای کیفیتی خود مطابقت دهید. اندازه گیری های خود را به کمک داده های عملکرد واقعی پشتیبانی کنید.
تجزیه و تحلیل
تمام اطلاعات جمع آوری شده تا کنون را بررسی نمایید تا بتوانید ماهیت دقیق مشکل، دامنه آن و علت آن را نهایی کنید.
بهبود
مشکل را حل کرده و به وجود آمدن بهبود را راستی آزمایی کنید. برای ایجاد راه حلی که هم مشکل و هم علت آن را از بین می برد، همکاری کنید. از داده های خود استفاده نمایید تا اطمینان حاصل کنید که راه حل با مشکل مورد نظر مطابقت دارد. راه حل را آزمایش کنید و داده های عملکرد را برای پشتیبانی از آن استخراج کنید.
کنترل
بهبود به وجود آمده را رصد کنید و در صورت امکان به بهبود ادامه دهید. معیارهای عملکرد قابل قبول را نهایی کنید. طرحی را تنظیم کنید که بتواند با تغییراتی که رخ میدهند مقابله کند، بهبودها را حفظ کرده و از بروز مجدد مشکل اصلی جلوگیری نماید.
مزایای شش سیگمای ناب
روشهای شش سیگمای ناب چندین مزیت برای کارمندان، مشتریان، فروشندگان و شرکت ها دارند. شرکت ها می توانند به کمک این رویکرد با افزایش کارایی به وجود آمده در فرآیندهای مهم، تجربه کاری را برای کارکنان و تجربه مشتری را برای خریداران بهبود بخشند. این امر می تواند میزان وفاداری را در داخل و خارج از یک شرکت افزایش دهد.
فرآیندهای ساده شده و چابک سازی شده میتوانند کنترل و توانایی شرکت را برای استفاده سریع از فرصتهای جدید افزایش دهند. آنها همچنین می توانند به فروش و درآمد بیشتر، هزینه های کمتر و نتایج تجاری موفق تر منجر شوند.
مشارکت دادن کارمندان در یک گروه یا آغاز تلاش برای بهره وری در سطح شرکت می تواند مهارت های آنها (مثلاً تفکر تحلیلی و مدیریت پروژه) را بهبود بخشد، فرصت های رشد آنها را بهبود بخشد و رفاقت ها را تقویت نماید. با جلوگیری از بروز عیوب، شرکت ها در زمان، پول و تلاش های انسانی که قبلاً برای شناسایی این عیب ها و از بین بردن آنها نیاز بود، صرفه جویی می کنند.
شش سیگمای ناب در مقایسه با شش سیگما
شش سیگمای ناب و شش سیگما دو استراتژی مرتبط باهم هستند که می توانند مشکلات فرآیند را حل کنند. هر دوی این رویکردها می توانند به شرکت ها کمک نمایند تا با تجزیه و تحلیل نحوه عملکرد فرآیندهای خود، بهبودهای قابل توجهی در کیفیت، کارایی و استفاده از زمان انجام دهند. هر دوی آنها از مراحل/روش DMAIC استفاده می کنند و هر دو مبتنی بر ایجاد فرهنگ حل مشکل در محل کار هستند.
با این حال، شش سیگما بر کاهش عیوب و پراکندگی فرآیند در جهت بهبود خروجی و کیفیت فرآیند برای برآورده کردن انتظارات مشتری متمرکز است. Lean Six Sigma بر کاهش یا حذف استفاده بیهوده از منابع و نقص ها برای بهبود گردش کار و ایجاد ارزش بیشتر برای مشتریان متمرکز است.
Lean Six Sigma جنبه های شش سیگما (مانند تجزیه و تحلیل داده ها) و جنبه های روش ناب (مانند ابزارهای حذف ضایعات) را برای بهبود جریان فرآیند، حفظ بهبود مستمر و دستیابی به اهداف تجاری با هم ترکیب می کند.
معنی شش سیگمای ناب چیست؟
Lean Six Sigma یک نوع استراتژی برای بهبود فرآیند است که به دنبال حذف ناکارآمدیها در جریان فرآیند یک شرکت با شناسایی علل ضایعات یا موارد زاید و ایجاد راهحلهایی برای رفع آنها است.
5 اصل شش سیگمای ناب چیست؟
تعریف، اندازه گیری، تجزیه و تحلیل، بهبود و کنترل، پنج اصل و پنج فاز شش سیگمای ناب هستند. این مراحل گام هایی هستند که متخصصین برای ایجاد فرآیندهای کارآمدتر و ایجاد یک فرهنگ در محل کار برمی دارند که بر بهبود مستمر متمرکز است.
چرا شش سیگمای ناب مهم است؟
بسیاری آن را برای بهبودهای قابل اندازه گیری و مداوم در عملیات و نتایج تجاری که شرکت ها با استفاده از آن به دست می آورند، مهم می دانند. همچنین شش سیگمای ناب از این لحاظ ممکن است مهم تلقی شود که ساده سازی قابل توجه فرآیند در متدولوژی ناب دهه 1940 را با رویکرد داده محور شش سیگما در دهه 1980 ترکیب می کند.
ختم کلام
Lean Six Sigma یک رویکرد و روش مدیریتی است که در تلاش است تا هرگونه استفاده بیهوده از منابع و وجود نقص در فرآیندهای تولید را حذف نماید و بدین وسیله عملکرد کارکنان و شرکت را بهبود بخشد.
این مفهوم از مفهوم ناب در دهه 1940 که توسط تویوتای ژاپن برای کاهش ضایعات بنیانگذاری شده بود و استراتژی شش سیگما در دهه 1980 که توسط شرکت آمریکایی موتورولا برای کاهش عیوب ایجاد شده بود، گرفته شده است.
Lean Six Sigma با ترکیب این آموزهها، بهترینهای هر دو را برای سادهسازی عملیات کارآمد و نتایج مالی موثر برای انواع سازمانها مورد استفاده قرار میدهد.
جهت خرید کتاب شش سیگمای ناب نوشته جی آرتور اینجا کلیک کنید